چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی ، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان ... دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و توفانی ، هوایی در من افتاده ست
که همچون حلقه ی آتش درین گرداب می گردم
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست
چه توفان می کند این موج خون در جان پر دردم
وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راه خون آلود برگردم
در آن شب های توفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم
بر آری ... ای بذر پنهانی سر از خواب زمستانی
که از هر ذره دل آفتابی بر تو گستردم
ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بد خواهان
دلی در آتش افکندم ، سیاووشی بر آوردم
چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز
ز خاکستر نشین سینه آتش وام می کردم
نظرات شما عزیزان:
اهورا 
ساعت0:44---23 اسفند 1389
سلام دوست گلم
عید رو پیشاپیش تبریک میگم
وبلاگت خيلي خوبه
اميدوارم هميشه پيروز و سربلند باشي
اگر قابل ميدوني به منم سربزن مطالب بدي ندارم
من يه روش واسه کسب درآمد ابداع کردم،دوست داشتي بيا بلاگم بخون پشيمون نميشي
اگر مايل به تبادل لينک هستيد منو با اسم
.: درآمد مطمئن ،ببين بعد قضاوت کن ?::.
لينک کنيد و بهم بگيد تا منم شما رو لينک کنم
قربان شما
|